در امالی شیخ طوسی آمده- عبد اللَّه بن سلیمان تمیمی گفت پس از کشته شدن محمّد و ابراهیم فرزندان عبد اللَّه بن حسن منصور فرمانداری بمدینه بنام شیبة بن عفان فرستاد روز
جمعه اول فرمانداریش بمسجد پیامبر رفت و بر فراز منبر شد و حمد و ستایش خدا را کرد سپس گفت علی بن ابی طالب اختلاف بین مردم انداخت و با مؤمنین بجنگ پرداخت خواست خلافت را بگیرد صاحبان خلافت مانع او شدند خدا نیز این مقام را بر او حرام نمود، با عقده خلافت از دنیا رفت این فرزندانش در فتنه انگیزی از او پیروی میکنند و ادعای مقامی که شایسته آن نیستند مینمایند، هر کدام در یک گوشه زمین در خون آغشته شده کشته میشوند.
این سخن بر مردم گران آمد ولی هیچ کدام نتوانستند حرفی بزنند مردی از جای حرکت کرد که لباسی همدانی و گرم در تن داشت.
گفت ما نیز خدا را ستایش نموده درود بر پیامبر خاتم و جمیع انبیاء و مرسلین میفرستیم آنچه نسبت خوب بما دادی شایسته آن هستیم ولی نسبتهای ناروا شایسته تو و کسی است که ترا باین منصب گمارده است. متوجه باش درست دقت کن تو که بر مرکب دیگری سوارشدهای و نان دیگری را میخوری سر افکنده و شرمساری شایسته تو است.
آنگاه رو بمردم کرده گفت میدانید سبک ترین اعمال در ترازوی قیامت مربوط بچه شخصی است و چه کسی از همه بیشتر زیان میکند. کسی که آخرت خود را بدنیای دیگری بفروشد. آن شخص همین مرد فاسق است، مردم چیزی نگفتند. فرماندار از مسجد خارج شد و هیچ پاسخی نداد.
پرسیدم این مرد که بود گفتند جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیهم
منبع:زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، ص: 140
پایگاه اینترنتی عصر ظهورwww.asrezohor.com